حسن ریاحی : ما رپرتوار و قطعات ایرانی زیادی نداریم
روزنامه فرهیختگان : از روزی که قرار شد ارکستر سمفونیک تهران علیرغم داشتن مدیرهنری لایق و مقتدر، تصمیمگیرنده کارهای هنری و برنامهریزیها باشد، همواره سوالهایی مطرح بود که حتی حدسهایی برای موقت بودن آن یا تکمنظوره بودن آن زده میشد. پس از اینکه علی رهبری، رهبر وقت ارکستر سمفونیک تهران آن را ترک کرد دیگر بر همگان مسجل شد منظور از تشکیل این شورا چه بود. چراکه نهتنها شورا، بلکه ارکستر سمفونیک نیز تعطیل شد و تنها حرفهایی مبنیبر ارکسترداری به شیوه پروژهای مطرح بود، بلکه در چهار ماه گذشته تنها دو برنامه داشته است. از این رو وقتی اعلام شد که قرار است برنامه «ارمیا» به آهنگسازی سعید شریفیان با ارکستر سمفونیک به روی صحنه خواهد رفت، سراغ حسن ریاحی، عضو شورای هنری ارکستر سمفونیک تهران رفتیم تا با این استاد دانشگاه درباره علل ایجاد این شورا و نحوه نظارت و تصمیمگیری و مدیریت آن در ارکستر گفتوگو کنیم؛ گفتوگویی که میتوانست جنجالی باشد، اما آهنگساز سرود ملی همه سوالهای چالشبرانگیز را با ملایمت پدرانهای پاسخ داد. با این حال ناگفتهها را میتوان در همان پاسخهای معتدل دریافت. ریاحی نشان داد با روحیه دلسوزانه یک استاد به دنبال راهکاری برای بسیاری از مشغلههاست. شاید ارکستر سمفونیک و ملی ادغام شوند، اما اینکه چه برنامهای آن هم در چه کیفیتی خواهند داشت، همواره سوالی است که پرسیده خواهد شد. چراکه تا درباره ارکسترها سرمایهگذاری بلندمدت نشود، وضعیت متلاطم و آسیبپذیر آن ادامه خواهد داشت.
در چهارماه گذشته، ارکستر سمفونیک تهران علیرغم داشتن شورای هنری بهعنوان تصمیمگیرنده و برنامهریز تنها توانسته است یک برنامه را در دو شب اجرا کند و ۲۶ تیر نیز برنامه «ارمیا» را داشت. یعنی دو برنامه در عرض چهار ماه دستاورد ارکستر سمفونیک و شورای هنری آن است. ابتدا بفرمایید اساس تشکیل دادن این شورای تصمیمگیرنده و هنری برای ارکستر سمفونیک چه بود؟
مساله شورا را من پیشنهاد نکردم و حتی خبر نداشتم. ظاهرا معاونت امور هنری تصمیم گرفتند تا این شورا ایجاد شود. به نظرم بد نیست که ارکستر شورایی اداره شود. خودم پیشنهاد نکردم، ولی پذیرفتم که در این شورا باشم تا ببینم که چقدر این شورا میتواند مفید باشد و این شورا چه کمکی میتواند کند.
این شورا، شورای هنری است؟
بله.
یعنی اکنون این شورای هنری، برای برنامه ارکستر سمفونیک که ساختهای از شریفیان را اجرا کرد، در برنامه ارمیا، تصمیمگیرنده و برنامهریز بوده است؟
البته این شورا سه چهار جلسه بیشتر تشکیل نشده است، اما این بحثها دارد شروع میشود! و کمی هم به تابستان و تعطیلات و گرفتاریهایی خوردیم. اما فکر میکنم از این پس این شورا تشکیل شود. حقیقتا این حرفها هنوز جای بحث دارد. چراکه اول باید مشخص شود که ارکستر اصلا چگونه باشد. من پیشنهاد کردهام که به جای دو ارکستر، یک ارکستر ملی ایران داشته باشیم. یک ارکستری که از همه جهت به آن رسیدگی شود و اعضایش انتخاب شده باشند.
درباره ارکستر سمفونیک و فرهنگسازی آن در بین مردم همواره اینگونه مطرح میشود که چیزی از جنس سرمایهگذاری فرهنگی است و باید در حوزه فرهنگ هزینه شود تا در درازمدت نتیجه آن ملموس باشد و به چشم یک فعالیت اقتصادی درآمدزا نباید به آن نگریسته شود. قرار شده بود علی رهبری به پشتوانه وزارت ارشاد ارکستر سمفونیک تهران را در یک دوره پنجساله احیا کند. او هم به نوازندگان آموزش میداد و هم از نظر رهبری در سطح بسیار بالایی بود و البته با اعتباری که داشت سولیست و رهبران دیگر را با هزینه اندک دعوت میکرد تا نوازندگان جوان جایگاه خود را در مقایسه با دیگران بدانند و برای بهتر شدن تلاش کنند. اما دولت نتوانست حتی یک سال سرمایهگذاری فرهنگی کند و خواست که سریعتر آن را به حالت تجاری دربیاورد. اکنون نیز صحبتهای شما حاکی از تجاری شدن ارکستر است و حرف حمایت دولتی درآن وجود ندارد، اما گویا هیچ دولتی زیربار چنین سرمایهگذاری فرهنگی نمیرود، چون عمر هر دولت محدود است و در افق دید مدیران برای همان مدت یا کمتر از آن وعده داده میشود. شورا این مشکلات را چگونه میخواهد حل کند؟ مشکلات مالی تا لحظه آخر دست به گریبان رهبر اسبق ارکستر سمفونیک بود. آیا این مسائل را حل خواهید کرد؟
اینها مسائلی است که حقیقتا از آنها اطلاعی ندارم. حتی درباره بودجه در جریان نیستم، اما خبرهای خوبی دادهاند و معاونت هنری گفتند که بودجه امسال زیادتر شده است و میتواند کمک بیشتری کند. اما شورا نیز باید برنامهریزی کند تا ارکستر درآمدزا شود.
آیا برنامهای را که شنبه ۲۶ تیر اجرا شد، شورا تصویب کرده است و برنامهریزی برای آن داشت؟
نه، چراکه گفتم شورا دو سه جلسه بیشتر تشکیل نشد و هنوز اجرایی نشده است.
در دوره علی رهبری قرار بر این بود که از آهنگسازان ایرانی نیز قطعاتی اجرا شود و به همین منظور قطعهای از شریفیان در جشنواره موسیقی فجر بهمن پارسال اجرا شد. اگر در این شورا نیز قرار باشد همه آهنگساران ایرانی نقشی در قطعات ارکستر داشته باشند، آیا شایسته است که به این زودی دوباره قطعهای از شریفیان اجرا شود؟ مگر آهنگساز دیگری در ایران نداریم؟ یا بنیاد رودکی برنامهریزی کرده بود تا قطعات لوریس چکناواریان چندین شب متوالی اجرا شود آیا اینگونه اختصاصیسازیها درست است؟ آیا آهنگسازان دیگر حقی برای اجرای آثارشان با ارکستر سمفونیک ندارند؟
همانطور که گفتم ما رپرتوار و قطعات ایرانی زیادی نداریم. فکر میکنید چرا هر کسی میآید قطعاتی چون رقص دایره و نینوا را مینوازد؟ چون قطعه نداریم البته قطعه و سمفونی ساختهاند، اما یکبار مصرف بودهاند. الان یکی از وظایف مهم ما این است که بودجه داشته باشیم که یک کانونی تشکیل بدهیم و از آهنگسازان بخواهیم بروند در حوزهای که تخصص دارند قطعه بسازند؛ مثلا یکی قطعه بلوچی بسازد دیگر لری. مثلا فرم و نوعی را که میگوییم، افراد کار کنند. یا مثلا کسی روی موسیقی تربت جام کار کند، دیگری روی موسیقی مازندران و لالاییها. نداریم و دست ما بسته است واقعا راهش این است که شروع کنیم رپرتواری برای مردم بسازیم. چراکه مردم ما هم دوست دارند وقتی به کنسرت میآیند، تمام برلیوز و برامس و بتهوون گوش نکنند، بلکه آثاری باشد که اندکی جذابتر شود.
البته ارکستر سمفونیک تعریف مشخصی دارد و همینطور شنونده خاص خودش را. یعنی من شنونده ارکستر سمفونیک تنها مایلم سمفونیهای مطرح را بشنوم تا قطعات آهنگسازان گمنام که دارند مشق میکنند.
البته اگر آمار ارکستر سمفونیک را ببینید، متوجه میشوید که بسیار تعدادشان پایین است. این مشکل را که گفتم باید برایش راهحلی پیدا کنیم و با همین سیاستی که گفتم مردم را به سمت آن بکشیم که البته از آن راضی هم باشند. ارکستر را میشود سریع تشکیل داد و سریع هم برهم زد. اینها مهم نیست. باید آن برنامهریزی که بهعنوان پشتوانه میتواند ارکستر را از همه جهت حمایت کند، دقیق باشد.
چند مساله وجود دارد، بحث ارکستر سمفونیک ملی که هم بتواند قطعات ایرانی بنوازد و هم قطعات سمفونی را. پیشتر علی رهبری مطرح کردند که معاونت هنری به دلیل توافق با فرهاد فخرالدینی برای رهبری ارکسترملی، آن را قبول نکردند. مساله دوم بحث حقوق نوازندگان ارکستر است که رهبر اسبق ارکستر تا روز آخر درگیر این مسائل بود و البته شما در شورا هم بودید و میدانید که علیرغم وعدههای زیاد، پرداخت هم نشد و علی رهبری بر سر این موضوع استعفا کردند! چرا از علی رهبری حمایت نکردید که تمام این ایدهها را درباره ساخت قطعات ایرانی، اجرای قطعات آهنگساران ایرانی، اجرای برنامههای جذاب همچون کارمینا بورانا، آوردن سولیستهایی که مسترکلاس رایگان بگذارند و بحث آموزش و… با برنامهریزی منظم و دقیق عملی ساخته بود؟
علی رهبری خودمختاری میخواستند.
با توجه به سابقه و دانش بالای علی رهبری، اختیارات تام در دو سمت مدیرهنری و رهبر ارکستر سمفونیک تهران به ایشان داده شده بود! و البته عامل راضی کردن ایشان برای بازگشتن به ایران وعده اختیارات تام بود.
بله، البته این بخش دیگر تشخیص من نیست.
برسیم به بحث قطعات ضبط شده برای موسسه ناکسوس، که اثر ۱۱آهنگساز ایرانی برای این موسسه پاییز گذشته ضبط شد. آیا این شورا با توجه به علاقه شما در حمایت از آهنگسازان ایرانی تصمیمی برای انتشار آن دارد؟ چراکه این قطعات به علت عدم پرداخت حقالزحمه صدابرداران هنوز برای انتشار جهانی فرستاده نشده و این وعده ارکستر سمفونیک به آهنگسازان محقق نشده است.
این را نیز میتوان مطرح کرد و من خبر نداشتم که هزینههای آنها پرداخت نشده است.
این کارها در حوزه اختیارات شورای هنری است و خوب نیست که شورا از نحوه تصمیمگیری برای اجرای اثر محمد سعید شریفیان اطلاعی نداشته باشد. و همینطور برنامه مدونی برای استفاده از قطعات آهنگسازان ایرانی تصویب نکرده باشد تا به انحصاریسازی ارکستر برای برخی آهنگسازان دامن نزند.
بله، این برنامه (۲۶تیر ارکستر سمفونیک) را اطلاعی نداشتیم و جلسات زیادی نداشتیم. باید جلسات آن منظم شود و اتاق فکر داشته باشیم.
آیا باخبر هستید که بسیاری تشکیل این شورا را تنها برای حذف علی رهبری و فرهاد فخرالدینی میدانستند و دیگر برای آن ماهیتی قائل نیستند، چراکه با این صحبتها اکنون مشخص شد، شورا تصمیمگیرنده برنامه ارمیا نبود.
البته برنامه ارمیا به شورا آمد با این رویکرد که گفتند قرار است اجرا شود.
پس تصمیمگیری برنامه و برنامهریزی در جایی دیگر صورت گرفته است؟
گویا قبلا تصمیم گرفته شده بود؛ قبل از ایجاد شورا.
برنامه علی رهبری تا مهر مشخص بود و ارمیا در آن جایی نداشت. پس بعد از رفتن ایشان که اتفاقا شورا هم وجود داشت، این تصمیم درجای دیگری گرفته شده است که نه مدیرهنری سابق و نه شورای هنری از آن باخبرنیستند. اینگونه مداخلهها بود که علی رهبری به آن اعتراض داشت.
البته اکنون مدیر بنیاد رودکی عوض شده و برنامه همین است که یک ارکستر منظم تشکیل دهیم که ماهی یکبار برنامه اجرا کند و البته درآمدزا باشد و اگر اینگونه نباشد من هم فرصت اضافه آنچنان ندارم که در این کار بگذارم.
علی رهبری به همراه یک رهبر ارکستر خارجی و یک سولیست مطرح خارجی از نوازندگان امتحان به عمل آوردند. آنها را چرا استخدام نمیکنند؟
صحبت همینهاست که این جوانان استخدام ارکستر شوند؛ البته کمی قوانین دولتی دست و پاگیر است. البته گفتند که بودجه تامین شده و قرار است مشکلات مالی برطرف شود. البته ما مسائل دیگری هم داریم در آموزش نیز مشکل داریم و در اشتغال آنها نیز با مشکل مواجه هستیم.
ادغام هر دو ارکستر
داشتن یک ارکستر یعنی همان پیشنهادی که علی رهبری- رهبر اسبق ارکستر سمفونیک تهران- در ابتدای قبول سمت رهبری را دادند، علیرغم قول مساعدت و قبول این مساله عملی نشد. باید یک ارکستر باشد که بتوان حقوق خوبی برای نوازندگانش پرداخت کرد تا نوازندگان ارکستر مجبور به نواختن در جاهای دیگر نباشند و خستگی خود را به ارکستر تحمیل نکنند. به همین دلیل نظرم روی یک ارکستر بزرگ و تامین شرایط آن است. بعد آن درباره رهبر آن هم میتوان تصمیم گرفت که آیا فردی خارجی باشد و اینکه چگونه همکاری کند؟ باید رهبری باشد که تنها برای رهبری یک برنامه با ارکستر نیاید، بلکه در درازمدت آموزش هم بدهد. چراکه اغلب نوازندگان ارکستر جوان هستند و باید آموزش ببینند. اما قرار نیست همه برنامهها را این رهبر روی سن اجرا کند. ممکن است تنها یک یا دو برنامه را رهبری کند، ولی برای بقیه کنسرتها رهبران دیگری داشته باشیم. مخصوصا رهبران خوب جوانی که هنوز خبری از آنها روی سن نشده است. البته این ارکستر باید برنامههایش به گونهای باشد که بتواند نظر اکثریت را جلب کند. یعنی مردم را به سالن بکشد. یعنی ما شروع کنیم سنگ بنای این فرهنگ را از پله اول بگذاریم.
تکرار میکنم باید مثل داروهایی که به بچهها میدهند، شیرین باشد تا کودک بتواند تغذیه کند و معالجه شود. من هم فکر میکنم اگر ارکستر برنامه و رپرتوار مختلفی از موسیقی ملل تا موسیقی پاپ خوب با یک خواننده بسیار خوب اجرا کند، کارهایی که امروزه حتی در خارج از کشور نیز برای به سالن کشیدن مردم استفاده میشود، بتواند به نفع نوازندگان ارکستر و آهنگسازان درآمدزا شود. اگر درآمدزا شود میتوانیم قطعات و رپرتوار جدید بخریم و به آهنگسازان سفارش قطعه بدهیم. فکر میکنم اگر یک ارکستر مستقل متشکل از نوازندگان و رهبران خوب و پروگرام و برنامه جذاب داشته باشیم میتوانیم بخشی از مشکل را حل کنیم. اکنون در آهنگسازان ایرانی پروگرامی نداریم که برای مردم جذاب باشد. البته سمفونی زیاد نوشتهاند، اما یک بار اجرا شده و تمام شده است. برنامه باید جذابیت داشته باشدکه بتوانیم مردم را هم راضی کرده و هم جذب کنیم و همینطور فرهنگ را پلهپله به جلو